سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کشت در دشت هموار می روید و نه در سنگلاخ ؛ همین گونه حکمت در دل [امام کاظم علیه السلام]

جوشش

 
 
نامه ای به یک دوست(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 12:35 صبح )

این نامه را زیاد بخوانید...زیاددددد:

 

سلام،گفتم ‌بروم ببینم کی گفته امروز شهادت آقامهدیه؟گفتم الانی که صفحه بارگذاری میشه از مهدی زین الدین گفته!! از اون روزایی که عاشقا به خاطر عاشق‌شدن آخ نمیگفتند که هیچ با سر میرفتن زیر شنی تانک که نشون بدن به معشوق و بگن آی لیلای من! نیگام کن و ببین چطور واسه دیدن تو خودم رو نیست میکنم. منیتم رو می ریزم ‌دور. قالبم روهم له می کنم تا چیزی نمونه برگرده پیش خانواده ام ، خانواده‌ام را تو خماری یه تکه استخونم میذارم فقط چون میخواهم متوجه تو باشم!! آره گفتم میرم و از مهدی که بعد از حاج احمد تو تموم بچه ها بیشتر دوسش دارم می خونم....اما این جا اون صفحه که میخواستم باشه نبود وتو هم اون کسی که گفته بود امروز شهادت مهدیه نبودی!!پست های دیگه رو سر زدم . دیدم عکس حاجی رو با اون انگشت شکستش گذاشتی!! میدونی چطور شکست این انگشت؟ شاید بدونی اما میخوام تجدید خاطره ایی کنم با همت و دوکوهه. قرار بود بیادش و سخنرانی کنه تو حسینیه ایی که بعد مجنون شد به اسمش!! بچه های لشکر غوغا میکردند وقتی فهمیند برادر محمد ابراهیمشون میخواد بیادش. حاجی اومد سخنرانی کرد ونکرد بچه ها ریختن سرش . اون رو  از چنگ بی ترمزا !! بیرون کشیدیم و بردیم طرف لندکروزش. لنکروزی که پرش شده بود بچه بسیجی. مگه راه میدادن به یکی از خلفاو اولیا خدا که رد بشه!! فرداش انگشت حاجی رو گچ گرفتند!!مهدی ابراهیم حسین روح الله مصطفی مرتضی اونا اولیا بودن و خدا نشونشون داد به ملائکه !!بعضی وقتا تو مقر سوسکهای صحرایی پیداشون میشه که دنبال فضله حیوانات میگردن واسه ادامه حیاتشون .یه بار  که خیلی دلم از خدا گرفته بود!!واسه مشکلاتی که هی سر رام سبز میکرد گوشه مقر کز کرده بودم((نه از جنس کز کردن حسین خرازی !!عکش رو دیدی چمباتمه  تکیه زده به اون میله. اون عکس رو وقتی دلم گرفته میشه نیگاه میکنم)) دیدم یکی از اون زبون بسته ها از جلوم رد میشه از ته دل آرزو کردم ای کاش یک سوسک بودم و تنها کارم دنبال غذا گشتن...حالا تو خوبه گفتی مردم عادی!!مگر تو قرآن نخوندی  "لقد خلقنا الانسان فی کبد"(بلدآیه4)"انسان را در رنج آفریدیم " نمیدونم این رفیق تو کیه و چیه و چطور از خدا دورش کردی. اما یه چیز بهت بگم و اون اینکه داداش اگر بخوای از دل سنگ چشمه دراری نمیتونی، مگر خدا اراده کند و مهری که بر دلی زده ورداره !وقتی خدا یکی رو نمیخواد تو چرا خودت رو سرزنش میکنی. یا اینکه فکر میکنی رفتارت اون مرغ رو از دام عشق خدا پرونده. اگه اینطوره پاشو دوباره از اول شروع کن!! پاشو یه آب بزن دست و صورتت و دوباره برو طرفش شاید این بار خدا بخاطر این همه غصه خوردنت یه شیرینی بذاره تو کلامت و بنده اش رو با دستهای مهربانت برگردونه .پاشو برو کاری که روز اول خواسته انجام بدی با مهربانی انجام بده.....مثل خدا هم رحمان باش و هم رحیم... نمی تونی؟!  عجب!پس شبا تو نماز شبات چرا هی گیر میدی به خدا و درد و دل می کنی؟ براشو هی میگی یا کریم !یا رحیم!یا رحمن!یا ارحم الرحمین!!هی میگی :"هذا مقام العائذ بک من النار"مگر خدا بخشنده و مهربانه که میگی "العفو" اگر هست تو هم باش ؛خدا خواسته که ماهم رنگ و روی خدایی داشته باشیم بعدش تو اون چهل نفر که از خدا واسشون میگی"الهم اغفر المومنین والمومنات"رفیق ات روهم جا بده. 39  بنده خوب خدا رو تو دوراهی بذار (میترسم خدا پوستم رو بکنه اینار و یادت میدم!!) خدا به خاطر یه نفری که میخواد بد باشه ناراحت نمیکنه 39 نفردیگرو و چون همه هم باید به رنگ خدا باشن رفیق شما رو هم، هم رنگ جماعت میکنه ، تو  توی نماز شبت صدای خدا میشی و واسه همه طلب استغفار میکنی نکنه از گلویی که صدای خدا میاد ازش صدای آه آه واسه این سختی دنیا بشنوم. یا زیر  قلمی که مینویسد" چه زیباست توکل به خدا کردن و در میان طوفان ها با اطمینان قلب پرواز نمودن و در عمق گرداب های خطرناک عاشقانه غوطه خوردن ? و در معرکه حیات و ممات بی پروا به آغوش شهادت رفتن و در قربان گاه عشق همه وجود خود را به قربانی خدا دادن ? و از همه چیز خود گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن.""اینارو خودت نوشتی نه ببخشید اینارو شهدا تو زبونت گذاشتن و از زیر قلمی که توی دست خدایی تو بود رو کاغذ اومده و از فشار کیبرد کامپیوتر تو وارد این دنیای مجازی شدن. تو بخوای یا نخوای این معجزه را کردی که تولد دادی به این کلمات در این صفحه وب .حالا مال تو باشه یا برادر مصطفی . آره از زیر اون قلم و کلیدهای کیبرد نبینم اینطور دل مرده باشی!! من رو نگاه کن ! چقدر الان پرو شدم!!(نگو نخندیدی که باور نمیکنم)تو وبلاگای دیگه اینطوری ژیگل میگلی نمینویسم .مثلا اینطور مینویسم اهای بچه بدو این وبلاگت رو حذفش کن طرف هم زود سکته میزنه  و وبلاگه رو حذف میکنه!!اما الان من از زبان خدا با تو حرف میزنم(چقدر اعتماد به نفس دارم می ترسم آخرای نظر بگم که یارو من خودخدا بیدم!!)آره داداش الانی خدا ما رو فرستاده یه حالی به تو بدیم به خدایی اش قسم خودم بعضی مواقع خیلی داغون میشم بالا که عرض کردم ....و توی اون مواقع دوست دارم یکی بیاد از خدا بگه (ته دلم میگه وگرنه از دست خدا اون موقع ها خیلی کفریم) آخ قربون خدا برم چقدر از دست ماها میکشه !! هی ما ناز میکنیم و ناراحت نمیشه. البته هرچند وقت که مغرور می شیم و خیال می کنیم رسیدیم بهش و آخر خطیم یه آزمایشی پیش میاره که اون حجابی رو که شیطون رومون با نفسمون دو تایی کشیدن رو ببینیم و بترکونیم که به جلالش قسم خدا حال نمی کنه بنده اش خوار(نوشتم خار بعد پاکش کردم .هم خار وهم خوار)باشه!!این تو مرامش نیست(یکی نیست به من بگه آخه توی گناهکار نالوطی سراپاتقصیر حالا شدی کارشناس مرام شناسی خدا!؟.آره شدم ...مولامه .همه کسمه ...دنیامه...آخرتمه...روحش بودم.از روحش کنده شدم و دیونه شم ...تو چی میدونی آخه خدامه!! می فهمی خدامه ...مرامش رو می شناسم خوبم می شناسم ... بنده بدش هم که باشم بازم عشقمه .یکی می گه خدا ...تو دلم می تپه.یه احساسی میکنم به قول بعضی ها عشقولانه میشم.....) آی خدا...میدونی کی بیشتر می فهم چقدر باحالی؟ موقعی که بنده های خوبت که خیلی دوست دارندو توهم دوسشون داری هی میگن غم بده می بده  غم بده !!ظهر عاشوراست دست میبره خون طفل شیرخوارش رو می پاشونه به آسمون میگه اینرو قربونیت کردم عزیزم!! دست به اب میزنه میبره طرف لبش .....نخورده میریزدش .نیگاه به دستهاش میندازه میگه روم نمیشه با این دستایی که تو فرات فرو رفتن بیام پیشت ...عزیزم قطعشون کن...میگم کجا میری حاجی؟ میخنده و میگه میرم که نیست بشم ...میدونم دروغ می گه آخه کسی که میره نیست بشه با خنده میره؟ با لبخند میره؟....تو راه که داره می ره نیگاهی میکنه به ما جامونده ها و میگه آی آدما!  با قلبی آرام وضمیری روشن از خدمت شما مرخص میشم...اگه تو بد بودی اینا این طور باهات حال میکردن؟ نمیدونم...نارنجک بخودش میبنده .به اش می گن بچه کجا ؟ میخنده ومی ره به کجا ؟به جنون ....به دشت پر از خون ...به چشمان سرخ از گریه در غم برادر و پدر و عمو...آ خدا چرا  آقاجونم اومد پیشت دادا اکبر اومد پیشت نی نی کوچولوم اصغرم اومد پیشت .عموعباس دلاورم اومد پیشت ...منم میخوام بیام پیشت...وتو هم تاب نمیاری و می بریش پیش خودت ...لا الله الا الله...سلامتی امام زمان صلوات بفرست...منهم از جنس تو ام یک دیوانه خراب(قصه های مجید را دوست دارم چون او نشان معصومیت و بی الایشی آدماست چیزی که خیلی کم پیدا میشه!)

 

                           امروز برای شهدا وقت نداریم...ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم 

پی نوشت?: این نامه را دیوانه ی خراب در پاسخ به این پست نبشته اند.

 



 
«اختاپوس فوتبال و صندق مهر رضا»2(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 12:30 صبح )
بیاییم که چرا اینطور شد یا نشد و البته اگر یکی ار این دو تیم ببازد نصف مملکت افسرده میشوند و اگر خدا رحم کند این دو تا تیم بی خاصیت مساوی میشوند.
اما جناب ریس جمهور میدانم که شما همانند حکومت روم همانطور که از گلادیاتورها استفاده میکرد در این هدف چنین قصدی ندارید ، چون شما را خوب میشناسم ( هرچند که امکان دارد در این امر به خطا رفته باشم اما بنا را بر همان سلوک یتیم نواز ، کارگرنواز ، معلم نواز ، کارمند جزء نواز ، بیچاره نواز و بدبخت نواز شما میگذارم و فکر میکنم که شما به خطا همچون گذشتگان در این راه رفته ایید که امید دارم از آن برگردید )
برادر گرامی
این مقاله را به چند تذکر و پیشنهاد پایان میدهم
1- از آن مقام مسئول استدعا دارم لیست حقوق های و قراردادهای بازیکنان و مربیان تمام ورزشکاران حرفه ایی را از سازمان تربیت بدنی مطالبه کرده و آنها را با حقوق یک کارگر و یک معلم و یک استاد دانشگاه با یک کشاورز مقایسه کنید
2- لیست خرج های باشگا های ورزشی بخصوص فوتبال که دندان نیش را در گردن بیت المال فرو برده و هر آن میگردد یک رگ دیگر پیدا کند را مطالبه کرده و از آنها حسابرسی فرمایند
3- در روزنامه کیهان آمده بود مسئولان باشگاه آبی به سراغ صندق مهر رضا ر فته اند ؛ بگردید چرا این آقایان سراغ منبع پولی رفته اند که شما برای خانه برای کار برای ازدواج جوانان راه انداخته اید
4- به گفته خود شما بروید اینها را دنبال کنید ببینید آیا صدای اعتراض بعضی ها دوباره بلند نمی شود؟( همچون مفاسد بانکی و واردات و صادرات و ونفتی که وقتی رفتید سراغشان صدایشان بلند شد)
5- امر خصوصی سازی را در امر ورزش بخصوص فوتبال اجرا کنید تا حداقل جگرمان خون نشود که فلان آدم که جز لگد کردن یک توپ که البته از عهده آنهم بر نمی آید 270 میلیون تومان میگیرد؟
6- به این لیست توجه کنید ( باشگه ای دولتی حاضر در لیگ برتر همه شان دولتیدند یعنی اگر فلان بازیکن یا مربی مربوط کتر از صد میلیون نمیگیرد همه اش از بیت الامال است توجه کنید سایپا ( شرکت خودرسازی) پاس (نیرو انتظامی) استقلال و پیروزی هر جاییکه بشود پول ازش خورد !! مثل وزارت تعاون یا صندوق مهر رضا پیکان ( خودرسازی) ذوب آهن و سپاهان اصفهان ( اولی ذوب اهن و دمین سیمان اصفهان) فجر سپاسی شیراز( سپاه) مس کرمان ( همان مس سرچشمه (پول)کرمان راه آهن ( راه آ هن) و......... متاسفانه اسم خود رو هم عوض نمیکنن که ادم دقش نیاید
7- عدالت اجتماعی در ورزش را راهبردی فرمایید شاید که از بودجه های میلیارد تومانی سهمی هم به مدارس و دانشگاهها برسد و مردم واقعا ورزشکار شوند و نه ورزش دوست ! آقای ریس جمهور آیا میدانید یک معلم ورزش چقدر حقوق میگیرد و چقدر آن را به کرایه خانه میدهد و جناب مصطفی دنیزلی یا فلان مربی خارجی و یا ایرانی چقدر؟
8- شاید شما هم فن سالارید (تکنوکرات) و بگویید حقشان است که میخورند که دیگر صحبتی نیست جز (الاما رحم ربی )
بگذریم
فقط نگذارید این صندوق مهر رضا در چنبره اختابوس فوتبالیستها خفه شود

 
«اختاپوس فوتبال و صندق مهر رضا»1(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 12:30 صبح )
بنام خدا
( اعوذ بالله من نفسی )
سلام علیکم
خب بی تکلف زیادی در باره مساله مهمی بنام فوتبال خدمت حضرت عالی (ریس جمهور) عرض حالی داشتم من باب امر به معروف ونهی از منکر که فقط تکلیف شرعی را از گردن خویش ساقط نمایم چه همانند شما امانتی بنام قدرت تاثیر گذاری بر مسائلی چون ورزش را ندارم.
بی شک هر فردی که ر ساختار دنیا «دهکده جهانی» دنیا بنگرد می داند که بی شک یکی از جاههای یکه خانواده آن دهکده به زور آزمایی و نشان دادن پیشرفت و سرحال بودن خود مبادرت می نماید عرضه ورزش حرفه ایی در میادینی همچون المپیک حال جهانیش یا آسیاییش می پردازد که ود باعث میشود دولت ها برای پیروزی و سرفرازی در آن جا همانند عرصه های دیگر هزینه کند و نیرو تربیت کند و ......
ولی چیزی ک مهم است این است که آیا ورزش خود هدف غایی یک ملت و دولت آن میشود؟
یعنی همه دولت و ملت باید به خاک ذلت بنشینند تا فلان کسک یا فلان تیمک ! با هزاران میلیارد تومان هزینه به مدال طلا برسد ؟
آیا هدر دادن بودجه بیت المال برای کسانیکه یک جو غیرت ندارند و برای شیوخ عرب مثلا فوتبال باری میکنند ( تا آنها را بخرند !) هنگامی که خانواده هایی در این ملک آفت زده برای شام یک شبشان در میان آت و آشغالها دنبال مواد بازیافتی میگردنند و احیانا تکه سیب گندیده نخورده ایی جایز است؟
بنده میدانم طلا ریختن بر پای جهان پهلوان رضا زاده کم است اما دیگرانی که حتی نمی دانند که اولین گام پهلوانی دستگیری از ضعفا است چه سودی دارد؟
آیا فلان آقا ورزش میکند باعث میشود که آن کارگر بی نوا هم ورزش بکند ؟
یا فلان جوان تحصیلکرده کار پیدا کند؟

اما چه سود که ورزش بی خاصیت ما با آن سیستم دیوان سالاری حاکم بر آن و قهرمانانشان( نه پهلوانانش) جز با تزریق پول های کلان موتور محرکه دیگری ندارد ؟
مثال بارز این قضیه همین ورزش گلادیاتور پروریست که بنام فوتبال مشهور شده است آقای ریس جمهور اگر پول را خرج میکنید که بنده نوعی از فلان روستای لرستان و فلان بچه آهنگر گرمساری و هزاران کودک کارگر زاده اصفهانی و صیادزاده شمالی و جنوبی و برزگرزاده آذری و آن کودک ....... بنگرد که چگونه علی دایی و یا آرش برهانی و مهرداد اولادی چگونه با توپ و نه پارو ! پول درو میکنند و پدرشان را با تنفر ببینند که اینها چرا نرفتند نیکبخت واحدی بشون و ایضا معدنچی !! و بعدش بیاییم سر کلاس درس انشاء موقعی که می پرسن علم خوب است یا ثروت بگوییم فوتبال خوب است و یا موقعی که میگویند میخواهید چکاره شوید بگوییم هرگز راه پدرانمان را که از صبح جان میکندند را ادامه نمی دهیم و میخواهیم فوتبالیست شویم و بعضی هامان بگویند مثل مصطفی دنیزلی مربی پول جمع کن میخواهیم شویم.
اما اگر شما پول خرج این چاه بی ته میریزید که مردم دست از کار بشویند و صبح تا شب رجز خوانی ان آقایان را در روزنامه ها و ایضا برنامه بیست و سی سیما بنگریم و این بشود مایع تخدیر و مسکنی بر بی کاری ، بر بی پولی و هزاران بی چیزی دیگرمان شود مطمئنا به اشتباه نرفته اید که وقتی این دو تیم سرخ که از خون من سرخ شده وا آن تیم آبی که با اشک من آبی شده رودرروی هر تیمی قرار میگیرند نصف مملکت تعطیل میشود و اگر رودرروی هم قرار بگیرند یک هفته قبل تا یک هفته بعد از باری مملکت به کل تعطیل میشود و همه دردشان میشود اینکه داور از خارج بیاوریم و چند هزار دلار بدهیم و بعدش تو راچنین میکنم و آنچنان و اخر سر ، گرد هم

 
بودجه نویسی(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 12:30 صبح )

بسمه تعالی

====

====

==== سکانس اول

رفته بودم قم چند وقت پیش  ، حدود اردیبهشت ، خرداد

 بعد زیارت ، رفتیم واسه خرید چند تا CD و نرم افزار که احتیاج داشتیم . هر جا می رفتیم نرم افزارهای مذهبی  خوبی دلمون رو میگرفت ولی وقتی قیمت چند هزاری و بعضا 10 هزاری اون رو متوجه می شدیم از فروشنده محترم عذر می خواستیم و بی خیال می شدیم . قیمت کتابها هم که چندان تعریفی نداشت ، کتاب خوب هم که  توی بازار کمتر از سه هزار پیدا نمیشد  با هزار تا سبک و سنگین کردن  چند تا کتاب گرفتم  . اما از خیر نرم افزار های مذهبی گذشتیم  ولی چون دست خالی داشتیم برمیگشتیم گفتیم بریم این مرکز روایت فتح  چند تا CD از برنامه « روایت فتح » رو تهیه کنیم . باور کنید با هزار بدبختی یه مغازه کوچولو تو یه پاساژ الکی پیدا کردیم که گفتن این نمایندگی فروش محصولات سمعی و بصری موسسه است. البته وقتی رفتیم داخل از سمع و بصر یاش چیزی ندیدیم همش کتابهای دیگران بود  « مثلا کتابهای ارباب حلقه رو که حتمنی دیدم نمی دونم چه ربطی به شهید آوینی داشت »  بله ما رو دوباره حواله کردن به یه جا دیگه که اون جای دیگه هم که رفتیم  CD  ها بود ولی  قیمت پشت جلد پلاستیکی شون  واسه هر یه دونش زده بودن1500  تومان !! اونجا دیگه عصیانی شدیم و هرچی خواستیم بهشون گفتیم  از جمله:

-         این کسب و کارتون رو حداقل به اسم شهید آوینی مزیین نکنید

-         مگه این فیلم ها مال صدا و سما نبوده ؟ مگه بابت این کاراشون از بودجه صدا و سیما پول نگرفتن ؟!

-         ........

 

====

====

==== سکانس دوم

رفته بودم به یک شهرمرزی که همسایه شهرماست !! همین طور داشتم راست راست می رفتم یه جونی اومد جلوم. گفتم می خواد پول بگیره یا ساعتی چیزی بپرسه! که گفتش : CD  بدم.....پاسور بدم....چی چی بدم.... گفتم بهش ممنون از لطفتون و راهمون رو گرفتیم و بعد چند لحظه به یه بساط CD  فروشی رسیدیم که پر بود از فیلم های روز هالیود و بابهترین کیفیت و جلد اورژینال  و زبان اصلی (البته با ....)که قیمت هر کدمشون  می شد 400 تومان اونم جفت CD !

====

====

==== سکانس یکی مونده به آخر

پیش خودم گفتم هزینه یک  فیلم  بصورت  CD یا DVD حداقل 700 تومان میشه ( هزینه CD  بصورت خام  دوتا  میشه 300 تومان هزینه رایت واسه هر CD  میشه  150 تومان سرهم  300 تومان به همراه حق کپی رایت  فیلم  واسه  یه فیلم 50 تومان ! و همچنین  هزینه حمل و نقل ، سود سی دی فروش و همچنین هزینه تلافات وارده مثل CD  خش دار  یا اون فیلمهایی که توسط حکومت ضبط میشه ( این رو گمون نمیکنم اصلا در نظر بگیرن ) رو سر هم  50 تومان در نظر بگیریم  چیزی حدود  700  تومان  واسه هر فیلم آب میخوره!!

====

====

==== سکانس آخر

می شه گفت : : دول متخاصم با فرهنگ این مرز و بم  ، دارن مفتکی  به ما فیلم می دن و ایضا نرم افزارهای رایانه ایی  و  بازی هایی که تو کشور سازنده شون هم گیر نمیاد البته در کنار این قضیه اشتغال آفرینی هم می کنن !! « نگاه کنید  حداقل 100 شغل  مستقیم با ساخت فیلم یا بازی ، 5  شغل فروشنده  تا لب مرز  ، 5 تا قاچاقچی ، 5 تا فروشنده عمده این ور مرز ، 100 تا توزیع کننده بین شهری ، 10000 تا CD   فروش کنار   گذر  ،  میلیونها جوانی که با دیدن این فیلمها یا بازیها میرن سرکار و  100 تا روانشناس که اون جونا رو از سر کاری بودن اون فیلمه مطلع کنن   ، 10 تا پلیس ، یک دونه قاضی  واسه برخورد با متخلفین ، 200 تا مامور شهرداری  واسه برخورد با اون 10000 تا CD فروش لب گذر  و همچنین من و شما که شدم منتقد اجتماعی !!» یاداوری کنم واحد این اعداد ساعت نفر  واسه هر فیلم است .

====

====

==== سکانس فلش بک !! سکانس آخر

یاد سفر قم افتادم و به اون دول فهیمه اون ور مرزا که  می فهمن چه کار کنن اما دست خوش  به دولت عزیز خودمون  ، ام القری جهان اسلام که حاضر نیست  یک ریال  در  این جهت  سرمایه گذاری کنم  البته بغیر نمایشگاه  نرم افزاری امسال  که جای تبریکش رو خالی میکنم  خب ...

====

====

==== پیشنهادی در وقت اضافه

در مطالب گذشته به قضیه  کمک  ریاست جمهوری  فوتبالیست  ها گفته بودم: حالا یه پیشنهاد  دیگه  !!

 ایشون (دولت فخیمه)  که خوب بلدند پول خرج کنند بیایند مردی کنن و لطف کننن حق تالیف نرم افزارهای اسلامی بازار را از جمله نرم افزار ده هزاری  سلیم ... رو  توسط وزارت ارشاد  اسلامی بخرن البته نرم افزارهای بدرد بخور  رو و نه همه چیز رو  که این باعث میشه تولیدکنندگان  کارهای  شایسته ایی رو بیرون بدن  " حالا دولت نرم افزار رو بخره و اون رو در شمارگان بالا ( حال کنید پارسی رو پاس داشتن "تیتراژ[1]") پخش کنه با قیمت زیر 200 تومان  !!  اینجوری هم تولید کننده راضی میشه  هم مصزف کننده مسلمان و هم کاری در ترویج  شعائر اسلامی !! که  مسلما این کار در طول سال خیلی  خیلی کمتر خواهد بود از هزینه هایی 6 میلیارد  تومانی که در جیب  گلادیاتورهای  فوتبالیست ریخته میشه...........

یه سر به مهرورزی بزنید!!

-----

 




 

[1] پارسی را پاس بداریم

  پارسی = فارسی

 شمارگان  = تیتراژ

 CD = لوح فشرده «البته بصورت پارس بکار نبردم!!»

DVD   = ؟ یا «لوح فشرده فشرده»

رایانه = کامپیوتر

 گلادیاتور  = فوتبالیستها

فوتبالیستها = گلادیاتورهای امرزی!!

 



 
من و شما و آنها و زاویه دید !!(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 12:30 صبح )

بنام خدا

سلام به همه

در چند روز اخیر متاسفانه در سطح جامعه و اینترنت  فیلمی مستهجن منتسب به یکی از بازیگران تلویزیون پخش شد که علاوه بر زیر سوال بردن  و نابود کردن شخصیت اجتماعی و حرفه ایی  آن بازیگر (در صجت سقم نسبت این فیلم به ایشان بنا را بر بی گناهی ایشان می گذاریم ) مواردی به ذهن این حقیر متبادر شد که توجه به آن خالی از ذهن نیست:

1-   شاید  این قضیه خنده دار باشد چرا  اتفاقاتی از این دست به راحتی در کشور ما می افتد و هیچ مسئول قضایی در برابر آن یه موضع گیری کوچک نمی کند  مطمئنا  عوامل  پخش cd های این چنین وقیح در سطح گسترده را می توان در یک پروسه زمانی میان مدت  مشخص کرد ، مگر وزارت اطلاعات  برای چه کاری تشکیل شده است ؟ یکی از وظایف قطعی حکومت  نگهبانی از حریم خصوصی افراد است  که متاسفانه این حادثه  بعد از انتشار عکس های عروسی بازیکن فوتبال  ، عکس های خانوادگی یکی از مداحان مشهور ، فیلم گلچین عروسی مردم  ، فیلم استخر زنانه تهران ، فیلم باشگاه بدنسازی زنان در شهرستان و نمونه های دیگر از این دست  به ما نوید این را میدهد که منتظر حوادث این چنینی باشیم !! البته از قوه قضاییه که نمی تواند با مفسدان اقتصادی و همچنین پرونده قضایی دانشگاه هاوایی برخورد درست کند و انتظار داشته باشیم شق القمر کند اما حداقل این  بررسی به عمل آورد که گفته های این بازیگر  در انکار وجودش در فیلم مستهجن با واقعیت هم خوانی دارد یا نه ؟ بار منفی این شایعه چندان زیاد است که  این ذهنیت را بوجود آورده می شود دیگر چهره های مشهور جامعه  را نیز لجن مال کرد! و به طور کلی می توان با دفاع  از ایشان  در صورت کذب بودن مسئله و یا محکومیت و سنگسار در صورت درست بودن شایعه دست مخربان پایه های اجتماع را قطع کرد  چه در صورت اول مردم می فهمند نباید هر چیزی رو زود باور کنند و در شق دوم با برخورد با فرد خاطی احکام اسلامی را برای درس گرفتن انسانهای بی بندبار که با بیت المال مسلمین مشهور شده اند و سپس با حرکات و سکنات قبیح قلبهای مردم را جریحه دار میکنند اجرا نمود!! و تاوان سنگین این قبیل جرکات و جرم های وحشتناک اجتماعی هویدا  بشه و در هر دو صورت  عاملین پخش نیز باید بصورت جدی تنبیه و حتی به جرم مفسد  فی الارض  اعدام شوند که اگر فلان کس  گناه زنا  را انجام داد اینان قبح گناه زنا  را شکسته اند. و البته در این کار به تمام برادران و خواهران مشهور در عرصه های سیاسی فرهنگی ورزشی ..... عاجزانه تقاضا دارم مواظب  باشند که سود جویان آنان را طمعه دام خویش قرار ندهند و گردنشان راه عبور دیگران نشود.

2-   دومین صورت این امر  عکس العمل بچه حزب الهی بود متاسفان یک سکوت  سوال برانگیز در وب ( لاگ و سایت ) ایشان به چشم میخورد  که  با مقایسه  افراد دیگر که تمام وبلاگ خویش را پر کرده اند از ......  تامل برانگیز است  .  دو توجیه پیش خودم کردم شاید دوستان خبر ندارند  و یا اینکه خود را به کوچه  ندانستن  و کم اهمیت جلوه دادن قضیه  انداخته اند در مورد اول بگم شما چه بچه بسیجی یا حزب الهی هستید که خبر ندارید در اطرافتان چه خبر است  و فقط از  شهید و جبهه و  حزب الهی بازی این را یاد گرفته اید که یه مطلب از فلان سایت یا کتاب ورداشته اید و بعضا بی اینکه مأخذ خود را معرفی کنید  در وب راه می افتید آی مردم بیایید دروبلاگم را از جا بکنید  که من آخر سعی  و تلاش در دفاع از حریت شهدا یم !!  مگر برو بچ شهید آگاه ترین ها نبودن درتمام مسایل سیاسی اجتماعی !! در صورت دوم  گه حتما هم بیشتر از این گروه هستید  و می دانید چه اتفاقی افتاده  چرا سکوت کرده ایید؟ نا سلامتی اینقدر از لبنان و فلسطین و عراق و... می نویسید یکبار هم بیاید سر  مسئولینتان داد بزنید که چرا فیلم های پورنو  اینقدر در جامعه دست به دست میشود و جوانان کشتی  این جامعه بی صاحب  در لجن زار اینگونه فیلمها غرق می شوند و شخصیتها نابود !! لطفا زاویه دیدتان را به سمت مسائل داخلی تغییر دهید  نترسید  به شما اگر بگویند فیلم را دیده اید بدترش را به مسعود ده نمکی سازنده فیلم فقر و فحشا زدند ولی ایشان الان  باز با توان در تلاش است و این انتظار را نداشته باشید  یک لبنانی بیایید بجای شما  فریاد بزند در ایران چه خبر شده ؟ هرچند ، چند وقت پیش خدمت دوستی بودیم ایشان فرموند اینجا خیلی فرق کرده با گذشته!!

3-    مساله شوم دیگر حرص و ولع جوانان  و کلا جامعه به سر درآوردن از این قضایاست که اگر در اطلاع رسانی و رهبری فکری و سوق دادن فکر مردم  جامعه  به اصل ماجرا مثلا در این قضیه توجه دادن مردم به از بین رفتن قبج گناه و مجازات عاملان پخش و گناهکارن  سکوت اختیار کنید و  شما شرکت نکنید  دیگرانی هستند که خوب بلدند از این موجهای کوتاه سونامی ها درست کنند...

4-   و آخر اینکه بنده بیایم اینجا تک نفری داد بزنم و شما هم دروبلاگ خودتن تکی فریاد بزنید  و شعار بدهید مرگ بر عاملین پخش ! شاید بشود  دو سه نفری را آگاه کرد ولی در  توجیع عقل جمعی جامعه نیاز به تشکل قوی تر وجود دارد  که در همین اینترنت می توان یک تشکل قوی  درست نمود  با عضویتهای چند صد هزاری از بچه حزب الهی ها و آنوقت هر کدام یک سطل آب بریزم این کثافت کاری ها هم از اینترنت پاک می شود هم از جامعه ! .و بطور کلی ما با هم متحد نیستیم  برای قدم شروع بنده  پیشنهاد می دهم یه وب لاگ یا یک وب سایت  درست نموده  و اعضا خود را موظف کنند هر چند روز یک بار به آنجا مراجعه کنند و هم گزیده ایی از مطلب وبلاگ خود را در آنجا به سمع دیگران برسانندو هم  از اخبار روز آگاه شوند و هم ببیند که دوستانشان در وبلاگهای خودشان مطلب جدید دارند و به آن سر بزنند و به طور کلی راه اندازی یه تابلو اعلانات!!

5-       التماس دعا

این شعر از پروین هستش که مخاطبش خودم هستم به دل نگیرید :

 

محتسب مستی  به ره دید و گریبانش گرفت

  مست:گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست

 گفت:مستی زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت:جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست

گفت: می باید تو را خانه قاضی برم

گفت:رو صبح ای قاضی نیمه شب بیدار نیست

گفت:نزدیک است والی راسرای آنجاشویم

گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست

گفت:تا داروغه را گوئیم در مسجد بخواب

گفت:مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت:دیناری بده پنهان و خود را وا رهان

گفت:کار شرع کار درهم و دینار نیست

گفت:از بهر غرامت جامت بیرون کنم

گفت:پوسدیست جز نقشی برآن نیست

گفت:آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت:در سر عقل می باید بی کلاهی عار نیست

گفت:می بسیار خوردی زان چنین بیخود شدی

گفت:ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست

گفت:باید حد زند هشیار مردم مست را

گفت:هشیار بیار  اینجا کسی هشیار نیست

 

ممنون از مسافر و  همچنین احمد و هم از دوستی که اسم مستعار در پست قبلی نظر دادن ......راستی لینک دادن به این وبلاگ رو از یاد نبرید!!و اینکه مطلب بعدی  درباره  راههای خرج کردن بودجه بیت المال خواهد بود!! خب بودجه نویس نشدیم که شدیم بیکاری چه به روز آدم که نمیاره!!

تا بعد

 

لینکها مرتبط

 

اسیدپاشی اینترنتی

 

دستگاه قضائی عجله کند

 

پاسدار آبرو و حرمت مردم باشیم



 
دردل من !! با رئیس جمهور فوتبال دوست(دوشنبه 85 دی 11 ساعت 12:30 صبح )

در خبرها اومد که آقای ریس جمهور  در یک اقدام  زیبا 6 میلیارد نا قابل رو تقدیم دو تا باشگاه  فوتبال کردن !!( اینجا بگم اول انتقادم از کسی خواهد بود که او را بر خیلی ها دیگر ترجیح میدم  پس لطفا اگه خواستید و تونستید در انگ زدن به بنده مبنی بر دوست نداشتن و طرفدارنبودن آقای احمدی نژاد کمی عجله نکنید)

 

حالا

خب چند تا سوال درام که دوست دارم اگه کسی خواست جواب این حقیر رو بده

1-   چرا وقتی  که استانهای در کشور موجودند که جوانان اون با تحصیلات عالیه  بیکارند و در به در دنبال کار میگردن  و برای کار کردن  هم حاضرن وام بگیرن و  کسی نیست دستشون رو بگیره  جناب ریس جمهور مهرورزانه به  به یک اقلیت 50 نفری بازیکن با خرج های میلیاردی (توجه کنید این پول به هوادارن که نمیرسه میره تو جیب  برو بچ  فوتبالیست و همچنین  مصطفی دنیزلی ) حال میده که پسین فردا تو استودیم آزادی همدیگر   رو لت و پار میکنن؟

 

2- من که از خرج این پول بیت المال (بیت الحال ) بدین شکل ناراضیم و سهم خودم رو که حساب میکن یعنی 6 میلیارد تقسیم بر 70 میلیون نفر  که میشه  85  تومان  حرام میکنم  ( البته از این 85 تومنها زیاد از جیب بنده رفته که اونا رو هم حرام میکنم بنده که راضی نیستم )

 

3- دم کریم باقری  نیکبخت واحدی و انصاریان و منصوریان و همه  و همچنین برادر عزیزمون جناب مصطفی دنیزلی گرم !! خاک تو سرمون شد رفتیم مهندس شدیم اونم دانشگاه ملی و بعد دوسال سربازی  الانی بیکار تو خیابونا  ول میخورم  ....کاشکی میرفتیم توپ جمع کن آقایون میشیدم تا از  صدقه سری  پول مفتی که بازیکنان میگیرن  یه انعامی  به ما  میدادن  البته حاضر هم بودم کفش آقایون رو هم واکس میزدم  که البته با موازین اسلامی هم مغایرت نداره چون عرق ریختم واسه واکس زدن و گرفتن ساک ورزشی  بر و بچ تیم ملی  و پیروزی و استقلال.....

4- باشه قبول واسه ورزش تو این وانفسای تهاجم فرهنگی باید هزینه کرد   اما چرا این پول رو میدن به این دو باشگاه و نه به باشگاه های کوچیک  که صد البته همین کوچولوها قهرمان پرورند  و نه علی دایی پرور که بعد باخت ایران تو جام جهانی رفتش آمریکا!!

 

 

 

 

 

 

 

5- التماس دعا                          

 

 چتر ایمنی دولت  چتر ایمنی دولت چتر ایمنی دولت چتر ایمنی دولتروزی گذشت پادشاهی از گذر گهی

فریاد شوق بر سر هر کوی بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه می دانیم ما که چیست

پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیده من و خون دل شماست

........

برقطره سر شک یتیمان  نطاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:8  بازدید

مجموع بازدیدها: 79788  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «